سلام بر همه ولي هاي فقيه!
در دانش مهندسي خاك، روانگرايي به حالتي گفته ميشود كه خاك در اثر وقوع زلزله، مقاومت خود را از دست ميدهد و به حالت مايع درميآيد.من در اين روزنوشت ميخواهم روانگراييهاي روحم را با شما تقسيم كنم
ارسال شده توسط reza در ۶:۱۱ بعدازظهر 0 نظرات
همانگونه كه قابل مشاهده است اقشار وسيعي از مردم در اين مراسم شركت كردند. آنهايي هم كه نبودند، زياد مهم نيست (مانند رييس مجمع تشخيص مصلحت و خبرگان و روساي جمهور قبلي و اينا)
ارسال شده توسط reza در ۱:۵۲ بعدازظهر 1 نظرات
سلام آقاي نيروي انتظامي!
من يك مسلمانم. شايد نه يك مسلمان خوب، ولي نمازم را ميخوانم، روزهام را ميگيرم و سعي ميكنم دروغ هم نگويم. من اوباش و اغتشاشگر نيستم و حتي كبريت هم در جيبم ندارم تا جايي را آتش بزنم. من باتوم و زنجير ندارم تا شيشه بشكنم و حتي مثل برادران فلسطيني كه البته در حال حاظر تعدادي از آنها مهمان ما هستند و كتكمان ميزنند، سنگي هم در دست ندارم تا پرتاب كنم.
سلام آقاي شوراي نگهبان!
من راي دادهام. مثل خيليهاي ديگر كه راي دادهاند تا اوضاع تغيير كند. من حتي چند نفر را كه 30 سال بود راي نداده بودند تشويق به راي دادن كردم. در ضمن بهتر است بدانيد من به آقاي موسوي راي دادم. همه اطرافيان و دوستان و آشنايانم هم همينطور. بنابراين به من حق بدهيد وقتي اسم كس ديگري از صندوق بيرون ميايد تعجب و حتي اعتراض كنم. بخصوص وقتي شما آقاي شوراي نگهبان را همواره در حال دل و قلوه دادن و گرفتن با يكي از نامزدهاي محترم ديدهايم.
سلام آقاي صدا و سيما!
من ديدم كه جمعيت با آرامش كامل و حفظ احترام افراد دخيل در قضيه راهپيمايي كردند. آنهم نه صد نفر و دويست نفر بلكه حداقل يك ميليون معترض، زن و مرد، پير و جوان. و باور كنيد آقاي صدا و سيما، هيچكدام از ما اغتشاشگر نبوديم. ما با منافقين و سلطنتطلبها تماس نگرفتيم و دستور آتش زدن جايي را از تلويزيون بيبيسي و صداي آمريكا نگرفتيم. ما فقط رايمان را مطالبه كرديم، نه چيز ديگر. بنابراين به من حق بدهيد وقتي صحبتها و مصاحبههاي يكطرفه را ميبينم و مسوولين را كه ميگويند چرا مخالفان به اصول و قواعد دموكراسي! پايبند نيستند و بايد از راه قانوني وارد شد و قس عليهذا تا سر حد جنون عصباني و افسرده شوم و عطاي رسانه ملي را به لقايش بخشم.
سلام آقاي وزارت كشور!
ميدانم اينروزها سرت خيلي شلوغ است ولي باور كن اگر براي تجمعات آرام مجوز صادر ميكردي شايد سرت كمي خلوتتر ميشد و ديگر نيازي هم به آوردن هموطنانمان از شهرهاي مختلف براي سركوب ما منافقان! نبود. ديگر لازم نبود به هر كدام ماهي، ببخشيد روزي دويست هزار تومان بدهي تا ما را كتك بزنند. باور كن ما اصلا كتكخورمان ملس نيست و كلا اهل اين حرفها نيستيم.
سلام آقاي مجلس!
حالتان كه خوب است؟ خدا را شكر راحت هستيد و غمي به دل راه نميدهيد. اصلا هم برايتان مهم نيست آن بنده خدايي كه به هزار اميد به شما و همپالكيهايتان راي داده است الان كتك خورده، تحقير شده، عزيزي را از دست داده يا حتي فقط ترسيده. شما البته كارهاي مهمتري داريد مانند پيگيري بيهوده جريان يكميليارد دلار يا در ركاب بودن در سفرهاي استاني. بنابراين زياده عرضي نيست، به كارتان برسيد.
سلام آقاي كيهان!
تو اينروزها از همه پركارتري، بنابراين خدا قوت! گذشته از همه مسووليتهايت، من مطمئنم كار سازماندهي برادران بسيجي و لباس شخصي بر دوش شماست و بابت اين كار هم ريالي دريافت نميكنيد. واقعا دست مريزاد به اين همه خلوص نيت كه در كنار وظيفه سنگين توجيه آرا، پروندهسازي براي فعالين سياسي و بازجويي و اعترافگيري از دستگيرشدگان، اين مسووليت را هم پذيرفتهايد. البته اطمينان دارم برادرمان فارس نيوز و خوهرمان رجانيوز و البته صدها نيوز ديگر هم كمكتان ميكنند كه دست همه آنها هم درد نكند.
سلام آقاي رييسجمهور محبوب و مردمي!
ابتدا بگذاريد تبريك عرض كنم. تبريك به خاطر اينكه در يك انتخابات آزاد و عادلانه، با اختلاف بسيار زياد رقبايتان را پشت سر گداشتهايد، آنهم بدون اينكه حتي يك ريال از بيتالمال هزينه كنيد، كه البته كليه اسنادش هم موجود است. البته پخش پول و دوچرخه در سفرهاي استاني، دادن سهام عدالت در زمان نزديك به انتخابات، توزيع سيبزميني رايگان، استفاده از هواپيما و هليكوپتر دولتي در سفرهاي تبليغاتي و ساير اين موارد كه اصلا قابل گفتن نيست. اولا بخش عمدهاي از اينها شايعه است، مانند شايعه مفقود شدن سيصد ميليارد تومان در زمان شما در شهرداري تهران، يا همان يك ميليارد دلار پول نفت، يا حتي اين شايعه جديدتر ده ميليارد دلاري. اينها را مخالفان نظام ميسازند، مثل آقاي شهرداري يا آقاي ديوان محاسبات و سازمان بازرسي. بنابراين شيريني اين پيروزي را با اين حرفهاي صد من يك غاز در كام خود و دوستان تلخ نكنيد. مهم اين است كه آقاي ونزوئلا و حزبا.. لبنان و روسيه، كه البته در اين ميان هيچ نفع و چشمداشتي هم ندارند، به شما تبريك گفتهاند. بنابراين با قدرت جلو برويد، موانع موجود را از ميان برداريد و ما خس و خاشاك را هم جارو كنيد.
سلام آقاي رييس بزرگ!
واقعا خوشحالم از اينكه ميبينم پايههاي حكومت خود و آقازاده را هر روز مستحكمتر ميكنيد. آقامجتبي را عرض ميكنم. حتي شنيدهام قدري پول خرد، در حد دو ميليارد دلار؛ به ايشان دادهايد كه تمرين كنند تا فردا كه صدها ميليارد دلار زير دستشان ميآيد حساب دخل و خرج خودشان را بتوانند نگه دارند اما امان از اين دولت خبيث انگليس كه حساب ايشان را بلوكه كرده! البته نگران نباشيد، بالاخره شما نه تنها با انگليس، كه با همه كنار ميآييد. مهم حفظ نظام است، منابع و منافع ملي كشور، جان و مال و ناموس مردم، آثار باستاني و محيط زيست، اعتبار كشور و ايرانيان، نخبگان علمي و روشنفكران فداي يك تار موي نظام مقدس ما. ولي شايد قدري هم احتياط لازم باشد. اينطور فكر نميكنيد؟ البته جسارت ميكنم ولي فكر اعتراضات دامنهدار مردم را كردهايد؟ تا كي ميخواهيد برادران لباس شخصي را دور از خانواده و در اين محيط پرتشنج نگه داريد؟ تا كي ميخوايد بزنيد و بكشيد و زنداني كنيد؟ اگرچه در اين مدت مساحت تعداد زندانها با همت دوستان زياد شده است ولي بالاخره ظرفيتشان پر ميشود. براي ا.. اكبرهاي شبانه چه فكري كردهايد؟ براي ريزش نيروهاي بدنه نظام مثل سپاه و نيروي انتظامي چه فكري كردهايد؟ براي عدم حمايت مراجع و روحانيون چه انديشيدهايد؟ بعضيها عقيده دارند هركدام از اين حوادث تركي است در ستونهاي حكومت شما و احتمالا آقازاده. بنابراين نظر شخصي من اين است كه قدري بيشتر احتياط كنيد. بازهم اميدوارم جسارت مرا ببخشيد و بنده را نكشيد.
و در نهايت سلام آقا و خانم مردم!
ميدانم خسته شدهايد، زخمي و كشته دادهايد، از توبيخ و اخراج از محل كار و زنداني شدن خودتان و خانوادهتان ميترسيد ولي واقعا تا همينجا هم دست مريزاد! تركي در شيشه انداختهايد كه با هر تلنگر گستردهتر ميشود و روزي شيشه عمر اين ديو جبار ميشكند. روزي ميرسد كه ديوارهاي شهر ما نه به اسم شهيد لاجوردي يا خالد اسلامبولي يا عماد مغنيه، كه به اسم شهيد ندا صالحي شناخته ميشود. در برابر اين همه بزرگواري و شجاعت و يكپارچگي، بايد سر تعظيم فرو آورد. پس بجاي خداحافظ دوباره ميگويم: سلام مردم ايران.
ارسال شده توسط reza در ۱۰:۱۲ قبلازظهر 1 نظرات
برچسبها: انتخابات
بالاخره بالاترين برگشت. فكر كنم اولين كاري كه همه موظيم بكنيم، تشكر از مديران بالاترين است. مشخص است در اين مدت هزينه هاي مالي و زماني زيادي را متحمل شده اند بعلاوه اينكه برخي از ناكاربران! هم مثل خاله غرغرو پشت سر هم نق مي زدند كه پس چي شد؟ چرا كاري نمي كنيد؟ چقدر بي خياليد و از اين حرفها البته مديران هم اين حرفها را به حساب علاقه و اشتياق بگذارند و به قول خودماني به تخ... حواله دهند. آنچه مشهود است، اينكه بالاترين توانسته فضايي در جامعه سايبر ايراني ايجاد كند كه تبديل به يك نياز شده و حذف آن كمبود بوجود خواهد آورد. حساب كنيد تا ده پانزده سال پيش تهران مترو نداشت اما اگر الان مترو از تهران حذف شود ملت چه بدبختي خواهند داشت. بالاترين هم مثل مترو و چه بسا مهمتر، مثل مونوريل! به هر حال بازگشت بالاترين در آستانه سال نو را به فال نيك مي گيريم و اميدواريم شاهد تداوم آن باشيم. همينجا به برادران ارزشي هك كننده هم دوستانه مي گويم كه : اي مگش عرصه سيمرغ نه جولانگه توست عرض خود ميبري و زحمت ما ميداري
ارسال شده توسط reza در ۸:۴۵ قبلازظهر 0 نظرات
ديشب بطور اتفاقي كانالهاي ماهواره رو زير و رو مي كردم. رفتم رو كانال CNN كه متوجه شدم گزارشي از مجمع جهاني اقتصاد در داووس سوييسه و وزراي امور خارجه چند كشور هم روي اين صندلي هاي پايه بلند كافه اي دور هم نشستند و يك مجري خانم هم به نوبت از آنها نظراتشان را مي پرسيد. بيشتر كه دقت كردم ديدم قيافه يكي خيلي آشناست. اي بابا اين كه منوچ خودمون است. متكي عزيز را مي گويم ديگر! بله بالاخره چشم ما به جمال يكي از ارباب ديپلماسيمان در جايي غير از لبنان و سوريه و ونزوئلا و بوليوي هم روشن شد. اما چرا قيافه منوچ جان كمي با بقيه وزاي امور خارجه فرق دارد؟ خوب البته سر و وضع و لباس و اين زخارف دنيوي كه مسلم است بايد با بلاد كفر فرق داشته باشد. چه معني دارد با سر و وضع مرتب آنجا رفت كه بلاتشبيه مانند كفار شد؟ اما جداي از لباس و سرو و ضع و ريش و پشم يك فرق ديگر هم بود. آها! اين ماسماسك چيست كه روي گوش و سر منوچ جان قرار داد و بقيه ندارند؟ حكما چيز گراني است و بقيه پول ندارند بخرند بيچاره ها بالاخره اقتصاد همه جاي جهان! دچار اشكال شده جز ايران خودمان كه به مدد رهبري داهيانه رييس جمهور محبوب هر روز بهتر از ديروز است. اما كمي كه دقت كردم فهميدم كه اين ماسماسك، هدفون است و براي ترجمه بكار مي رود. اما پس چرا بقيه ندارند؟ يعني چه! يعني تو اين بيغوله وانفساي ملل مختلف، همه زبان همديگر رو مي فهمند الا منوچ ما؟ كسي كه داشت صحبت مي كرد، كوشنر وزير امور خارجه فرانسه بود اما مثل بلبل انگليسي صحبت مي كرد. چيزي كه برايم جالب بود اين بود كه حتي لغات مشترك زبان فرانسه و انگليسي را اگر با لهجه فرانسوي ادا ميكرد، بلافاصله اصلاح و به لهجه انگليسي تكرار مي كرد. خلاصه كلي با مجري برنامه (همون خانومه) دل داد و قلوه گرفت (ميدانيد كه فرانسويها در اين كار معروفند) تا نوبت به منوچ جان خودمان رسيد. از اينجا به بعد ديگر فيلم كمدي-درامي شروع شد كه نميدانستم دلم را بگيرم و قاه قاه بخندم يا باز هم دلم را بگيرم و زار زار گريه كنم. خلاصه اينكه كوشنر در انتهاي سخنانش گفت اصل غير قابل تغيير ديپلماسي ما حفظ موجوديت اسراييل در كنار كشور فلسطين است. از آقاي متكي هم خواهش مي كنم انگليسي صحبت كنند! متكي هم لبخند مليحي زد و چندتا اوكي و وري نايس و وري گود انداخت كه كوشنر خركيف شد و به حضار گفت كه آقاي متكي را بخاطر انگليسي حرف زدن تشويق كنند! كوشنر حتي گفت با وجود اينكه اينجا سوييس است و زبان فرانسه زبان غالب، من به احترام جمع انگليسي حرف مي زنم. اما چشمتان روز بد نبيند! متكي در گاله - ببخشيد دهانش را باز كرد و شروع كرد فارسي بلغور كردن! چشم همه چهارتا شده بود. كوشنر هم گفت مگر قول ندادي انگليسي ور بزني كه متكي محل سگ نگذاشت و ادامه داد. آنقدر اعصابم خرد شده بود كه ديگر گوش ندادم چه شر و وري مي گويد (البته مشخص است ديگر، حق راي و بازگشت پناهندگان و ...). اين فرد، جناب وزير امور خارجه ماست كه انگليسي بلد نيست حرف بزند! واقعا جاي محمد صدر و محمدجواد ظريف را چه كساني گرفته اند!
ارسال شده توسط reza در ۱۰:۱۳ قبلازظهر 1 نظرات
اين روزها بحث انتخابات داغ است. نامزدها هم ماشاءالله به وفور يافت مي شوند. از اصلاح طلبان كروبي كه نامزدي خود را قطعي كرده و كساني مثل ابراهيم اصغرزاده و قاسم شعله سعدي و چند نفر ديگر هم اعلام آمادگي كرده اند. نامزدي عبدالله نوري به دليل رد صلاحيت تقريبا قطعي او توسط شوراي نگهبان تا حدي منتفي است. عارف هم آمدن خود را مشروط به نيامدن خاتمي كرده است. همين تشتت در اردوگاه محافظه كاران هم به چشم مي خورد. احمدي نژاد نامزد اصلي است اما به دليل ناهنجاريهاي كنوني كشور كه متهم اصلي و اوليه آن احمدي نژاد است جز گروههاي تندرو اصولگرا هنوز نتوانسته است حمايت بقيه را جلب كند. اوضاع قاليباف و لاريجاني و ولايتي و محسن رضايي هم بهتر از او نيست اما موضوعي كه مي خواهم درباره آن صحبت كنم دعوت از خاتمي است. گروه بسيار زيادي با استفاده از تريبونهاي اينترنتي و ارسال ايميل و ... همگان را به دعوت از خاتمي فراخوانده اند تا اين سيد خوشرو و مهربان و متواضع دعوت را اجابت كند و پاي بر عرصه پرخطر انتخابات نهد. با اين كار به چند دليل مخالفم: 1- اگر شخصي احساس مي كند توانايي دارد تا كاري انجام دهد، بايد بيايد و نبايد منتظر دعوت اطرافيان و هواداران باشد و حتي برعكس، بايد او در جلب هوادار بكوشد. مگر در انتخابات همه دنيا مردم از سياستمداران دعوت مي كنند تا لطف نموده و كانديد شوند؟ 2- خاتمي محذورات و اما و اگرهايي دارد كه به هر حال محترم است. مثلا خط قرمز او ولايت فقيه است درصورتي كه بسياري از هواداران و دعوت كنندگان او به هر حال با اين اصل مشكل دارند يا آن را قبول ندارند. آيا اين هواداران و دعوت كنندگان محترم اينگونه تناقضات را براي خود حل كرده اند؟ 3- آيا اصولا در فضاي كنوني آمدن خاتمي مفيد خواهد بود؟ آيا قادر به رفع مشكلاتي كه مديريت سه ساله اخير براي كشور ايجاد كرده است خواهد بود؟ 4- اين سناريو را نيز درنظر بگيريد. خاتمي با توجه به درخواستهاي هواداران كانديدا و انتخاب مي شود اما نمي تواند به هيچيك از وعده هايش يا بهتر بگوييم انتظارات هوادارانش از خود عمل كند. آيا به او حق نميدهيم بگويد من كه نمي خواستم بيايم، شما از من دعوت كرديد و به زور من را بر مسند رياست جمهوري نشانديد. حتي من از ابتدا گفتم كار زيادي نمي توانم بكنم اما شما اعتنا نكرديد. واقعا به او حق نمي دهيم؟ بنابراين دعوت از خاتمي و اصرار به آمدن او را درست نمي دانم اگرچه خود من هم مايل به كانديداتوري اين سيد شريف هستم و قطعا اگر اين امر صورت گيرد، گزينه اول انتخاب من خواهد بود ولي به هيچوجه از او "درخواست" نمي كنم نامزد شود و تصميم را كاملا بر عهده خودش مي گذارم تا هم شان من به عنوان راي دهنده حفظ شود و هم قدرت بازخواست از رييس جمهور منتخب را براي خودم محفوظ نگاه دارم.
ارسال شده توسط reza در ۱۰:۱۹ قبلازظهر 0 نظرات
برچسبها: خاتمي، انتخابات، دعوت